دوره 7، شماره 26 - ( فصل نامه ی علمی پژوهشی«عرفانیات در ادب فارسی» 1395 )                   جلد 7 شماره 26 صفحات 52-35 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


چکیده:   (3072 مشاهده)

غزلیات شمس، دارای نظام فکری و عاطفی قدرتمندی است که در مقایسه با مثنوی کمتر به آن پرداخته شده­است. جایگاه خاص انسان در نظام هستی، یکی از جلوه­های برجسته­ اندیشه­ مولوی در غزلیات است؛ او موجودی دوسویه است: از یک سو تعالی و شکوه محض؛ به عنوان یکی از ساکنان عالم بالا و از سوی دیگر غریب و گم­گشته در طبیعت مادی که به­تنهایی و بدون کمکی از "ماوراء" قادر به نجات خود­ نیست. این نوع انسان­نگری، قرابت زیادی با روند هبوط، گم­گشتگی و نجات­بخشی انسان دراسطوره­های مندایی، شاخه­ای مهم از ادبیات گنوسی، دارد. در آثار متنوع بازمانده از این گروه، مکررا به نمادها و تصاویری خاص بر­می­خوریم که عمدتا اسطوره­ای است ولی به نوعی تجربه شهودی حقیقت را می­نمایانند و بیانگر اندیشه ای عرفانی است. در مقاله­ حاضر، روند گم­گشتگی و نجات­یافتگی انسان، از منظر غزلیات شمس و اسطوره­های مندایی تبیین و در هر بخش، تصاویر متناظر با یکدیگر مقایسه شده­اند. وجوه تشابه و تمایز، درذیل هر مبحث ذکر و تحلیل­های مقاله بیشتر در نتیجه­گیری منعکس گردیده­است

متن کامل [PDF 192 kb]   (1232 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي
دریافت: 1395/7/10 | پذیرش: 1395/7/10 | انتشار: 1395/7/10

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.