دوره 3، شماره 10 - ( فصل نامه ی علمی پژوهشی زبان و ادب فارسی «ادب و عرفان» 1391 )                   جلد 3 شماره 10 صفحات 110-89 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


1- ، m.hokmabadi 98 @ yahoo .com
چکیده:   (2880 مشاهده)

رشد و هدایت ذوق­های ادبی تحت تأثیر عوامل بسیاری از جمله تابوهاست که مهم­ترین عامل در این امر محسوب می‌شود. پلیدی ها و تقدّس های رشد یافته، بدون زمینه  منطقی و دلیل موجّه و با منشاء و ریشه  نامشخص، باورها و اندیشه هایی را در جامعه می‌پرورد که نه تنها عملکرد عوام، بلکه اندیشه شاعران را در خود تنیده و بدان خط سیر ویژه می‌بخشد. بررسی روش شناختی در بعضی از متون نظم، منجر به مطالعه­ای مقایسه­ای بین شاعرانی با روش واحد و ذوق های ادبی متفاوت می‌شود. در این مقاله، مقایسه  تابوها و تابو شکنی­های « فرّخی سیستانی »،« منوچهری دامغانی » ، « فردوسی » و « ناصرخسرو »، ما را  بر آن می‌دارد که در این نوع تحلیل و موازنه، ذوق ادبی را جانشین  نوع ادبی نماییم و به نظر می‌رسد این چهار شاعر، روشی واحد ( ستایش گویی ) را، در عین تفاوت محتوا و درون مایه های شعری، برای مقاصد متفاوت برگزیده­اند و تابوها که بیش از هر چیز، بن مایه سروده های ایشان را شکل می‌دهد، ذوق ادبی را در هر یک دیگرگونه کرده است. با این که « تابوی دربار » فرخی و منوچهری را به اثبات برتری درباریان و « تابوی اسطوره » فردوسی را به احیاء اسطوره ها و تاریخ، و « تابوی دین » ناصرخسرو را به اثبات عقاید اسماعیلی­اش برانگیخته است، اما بن مایه روش هر چهار سراینده، یکی است: پیوند با یک تابو و شکستن تابویی دیگر. به هر روی به نظر می‌رسد که نتایج این جستار قابل تسرّی به سایر شاعران و دیگر اشعار نیز باشد؛ چرا که قلمروها و حریم ها انگیزه­ای می‌شوند برای سرودن، و به این ترتیب ارزش ها و ضد ارزش ها در متون جان می‌گیرند؛ تابویی متولّد می‌شود و تابویی دیگر می‌شکند و از بین می‌رود. 

متن کامل [PDF 221 kb]   (689 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: تخصصي
دریافت: 1395/4/12 | پذیرش: 1395/4/12 | انتشار: 1395/4/12

بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.