فتح باب مثنوی، حکایت شاه و کنیزکی است که جولانگاه آراء بسیاری است. پایان تلخ و خاص آن، باعث انتقاد تلخ برخی از مولانا از یک طرف و سمبلسازی بعضی دیگر از طرفی دیگر است. اما از نظر نگارنده این داستان تبیین یک خط مشی مهمی از مرامنامه مبانی عرفانی است که سمبل سازیها باعث مکتوم ماندن این خط مشی است. سالک برای سلوک در اولین گام باید پیری برای خود بگزیند و مانند مرده در دست غسال، تحت اراده او باشد. به آنچه او میکند، اعتراض نکند. این خط مشی را مولانا در این داستان که اول گام مثنوی است، با نیک بدنمای یک پیر به تصویر میکشد و آن عمل را چونان عمل خضر (نماد پیر) میداند که حتی درکش برای موسی نیز دشوار است. همین نکته است (قیاس نگرفتن کار پاکان با کار خود) که او را به داستان طوطی و بقال میکشاند
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |