جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای تفسیر

مهین طهماسبی، جواد طاهری،
دوره ۲، شماره ۸ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

داستانِ هبوطِ آدمی از بهشت یگانگی به برزخ بیگانگی، به گونه‌های متفاوت در تفاسیر اسلامی و غیر اسلامی گزارده شده است. در مسیحیّت نوعِ انسان، به ذات گناهکار است؛ در قرآن نیز استعدادِ طغیان و گناهکاری در نوعِ انسان وجود دارد؛ امّا این هر دو روایت پایانی متفاوت دارد. در روایت مسیحیّت، مسیح با ایثارِ خونِ خویش، تاوانِ گناه کاریِ آدم را می‌پردازد؛ ولی در روایتِ قرآنی، در همان زمانِ ازلی، قلم، از نتایجِ مشیّت قِدَم، در حقِ آدم به سعادت می‌رود و گناه او به حکمِ عذر به وی حوالت داده می‌شود. درهم ریزیِ معناها؛ همچنین سرشتِ مشابهِ آغازین و سرنوشتِ متباینِ فرجامین، پژوهندگان را برآن داشت تا با رویکردی تفسیرگرانه به بازخوانیِ شعرِ فروغ به قصدِ معناگشایی از اسطوره­ی هبوطِ آدمی، با خوانشیِ میان متنی، بپردازند.


امیرحسین همتی،
دوره ۳، شماره ۱۲ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

یکی از مشخصه­های بارزِ عرفان و تصوّف اسلامی، بهره­مندیِ گُستردۀ آیینِ طریقت، از لُب و عصارۀ مفاهیمِ قرآنی، و هم­چنین مطابقتِ باورهای رایج در آن، با احادیثِ قُدسی و نبوی است. از دیگر مؤلّفه­های درخورِ توجه عرفانِ اسلامی، عنایتِ فراوانِ اهل معرفت به باطن و محتوا، و قائل گردیدنِ اعتبارِ ویژه برای تفسیر و تأویل است. در مسلک و مرامِ تصوّف، هیچ‌گاه به ظاهرِ لفظیِ قانونِ الهی اکتفا نشده است. اهل عرفان در عوضِ بسنده کردن به ظاهرِ آیاتِ الهی، تفسیر و تأویلِ آن­ را وجهۀ همتِ خود قرار داده­اند. اربابِ سیر و سلوک بر مبنای این اعتقاد، ضمن آن­که از آیاتِ قرآنی و احادیثِ نبوی و قدسی، تأویلاتی خاص ارائه نموده‌اند؛ آموزه­های معرفتی خود را نیز، به این ارکان مستند ساخته­اند. یکی از این آموزه‌های معرفتی، که اهل عرفان در هنگام بحث از ولی و مقامِ ولایت به طرح و بررسی آن پرداخته­اند، مسألۀ پوشیده بودنِ اولیاءالله از نظرِ اغیار است. اهلِ تصوّف مبنایِ این اعتقاد را بر اساسِ حدیثِ قدسیِ « اولیایی تحتَ قِبابی لا یَعرفُهُم غَیری » استوار نموده­اند. این حدیث، از جانبِ اربابِ سیر و سلوک، دستمایۀ شرح و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است. متصوّفه، ضمن ایراد استدلال در خصوصِ دلایلِ این اختفا، دربارۀ این­که « قِباب » چه چیزهایی هستند، که اولیا را از دیدۀ اغیار مستور نگاه می­دارند، اقوالی متعدد بیان داشته­اند. در این مقاله سعی بر آن است تا ضمنِ بررسی و بازکاویِ سخنان و آرای مشایخِ اهل طریقت در خصوصِ این موضوع، تفسیرِ ایشان از حدیثِ مورد اشاره بیان گردد.


دکتر مریم حسینی، فاطمه رضایی،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

     از دیرباز تا کنون قرآن در مرکز توجه مفسّران بسیاری از فقیه و متکلم و فیلسوف و محدّث بوده و هر یک بنابر آبشخور فکری خود، تأویلی از آیات آن به دست داده­اند؛ اما صوفیه و عرفا با تکیه بر کشف و شهود و معرفت خاص خود و با روشی متفاوت از دیگر مفسّران، قرآن را تفسیر کرده­اند. در نگاه کلی به سیر این تفاسیر از نخستین ادوار تا دورههای بعد، متوجه شباهت­ها و تفاوت هایی در شیوۀ تفسیری قرآن می­شویم. نویسندگان در این مقاله به منظور پی بردن به وجوه مشترک و متفاوت تفاسیر مورد نظر و روشن ساختن جریان شناسی آن‌ها­، آیۀ رؤیت(۱۴۳ اعراف)  را که در اغلب پژوهش ها و تفاسیر قرآنی، اساس واقع شده، مبنای پژوهش خود قرار داده اند . در این تحقیق با تکیه بر آیۀ رؤیت، سیر تطوّر ۶ تفسیر عرفانی شامل: تفسیر منسوب به امام صادق، حقایق التفسیر سلمی، لطایف الاشارات قشیری، کشف‌الاسرار میبدی، عرائس البیان روزبهان بقلی و تأویلات القرآن عبدالرزاق کاشانی  مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می­دهد، همواره سیر این تفاسیر از سادگی به دشواری و از شیوۀ روایی به تأویل و رمز حرکت داشته است.

دکتر بهمن نزهت، افسانه رحیمیان،
دوره ۱۱، شماره ۴۵ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده

     قصه یکی از بهترین و رساترین شیوه‌های‌ بیانی قرآن برای انتقال مفاهیم و تبیین آموزه‌های دینی است. قصه‌های قرآنی نوعی از روایت به‌شمار می‌روند و بسامد بالایی از این روایت‌ها مربوط به مقاطع مختلف زندگی پیامبران است. با توجه به اینکه شخصیت یکی از اصلی‌ترین عناصر روایی است و نیز از آنجا که شخصیت ابراهیم(ع) پس از موسی(ع) بیشترین بسامد تکرار در قصص قرآنی را دارد، جستار حاضر براساس منابع کتابخانه‌ای و با روش توصیفی و تحلیل محتوا به بررسی چگونگی اثرگذاری رویکرد تأویلی چهار تفسیر عرفانیِ حقایق‌التفسیر، لطایف‌الاشارات، کشف‌الاسرار و عده‌الابرار، و روض‌الجنان و روح‌الجنان بر تحول شخصیت ابراهیم(ع) و شکل‌گیری شخصیت نمادین ایشان پرداخته‌است. نگارندگان نشان داده‌اند قصه حضرت ابراهیم به‌دلیل فراوانیِ رویدادهای پیش‌آمده برای ایشان محمل مناسبی برای بررسی عنصر شخصیت فراهم کرده است. همچنین رویکرد تأویلی تفاسیر عرفانی در تحول ابراهیم(ع) از شخصیت پیامبری الهی به شخصیتی نمادین کاملاً اثرگذار بوده‌است. در این تفاسیر شخصیت بدل به عاملی پویا و تحول‌پذیر در مسیر روایت شده‌است، به‌طوری‌که در مواجهه با تفسیر آیات مربوطه، ابراهیم(ع) گاه در قالب سالک و رهرو، گاه در هیئت عاشق و محب پاکباخته در مقامات عرفانی راه می‌پیماید و در نهایتِ سلوک روحانی‌اش به انس و قرب و شهود حق تعالی نایل می‌شود.

محبوبه شمشیرگرها،
دوره ۱۲، شماره ۴۷ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده

     در سنت تفسیرنگاری عرفانی سده‏های میانه اسلامی، می‏توان در تفاسیر عرفانی سوره یوسف(ع)، بر اساس نظریه ژراژ ژنت به ارتباطاتی گسترده‏ از هر دو جهتِ همحضوری و بیشمتنی، میان قصه یوسف (جامع الستین للطائف البساتین) طوسی، انس‏المریدین و روضه‏المحبین بخاری، حدائق‏الحقایق فراهی، ‏انیس‏المریدین‏ و شمس‏المجالس و بحرالمحبه فی اسرارالموده پی برد. بررسی تطبیقی این تفاسیر با کاربست دیدگاه ژنت حاکی از آن است که هرچند مؤلفینِ متن‏های بازنوشته، به دنبال خلق اثری جدید بوده‏اند، تحت تأثیر متن‏های پیشین، از طریق حذف و گسترش مضمونی، سبکی و توأمان آن­ها، فرایند کاهشی یا افزایشی را در پیش گرفته یا گاه به جابجایی برخی روایت‏ها اقدام کردهاند. حتی گاه شدت رابطه تراگونگی موجب شده به برخی از آن­ها در برابر دیگری، نسبتِ ترجمه داده شود. همچنین در بررسی سیر شکلگیری این آثار می‏توان تفاوت‏شان را با توجه به انواع روابط بینامتنی تفسیر کرد. چنان که مؤلف بحر از طریق فرایند‏های کاهش، اثری با کمترین حجم و فراهی از طریق افزایش، حدائق‏الحقایق را به نحو انبوه و گسترده ترتیب داده است. اما جز تراگونگی، وجود رابطه همگونی نیز در برخی از این تفاسیر، در ترجمه‏های بحرالمحبه قابل ذکر است که در آن­ها هدفمندانه، برقراری نوع تقلیدی روابط مدّ نظر بوده است. در بررسی تطبیقی این متون به روش تحلیل محتوا معلوم شد که در آثار پیشینی و پسینی مذکور و حتی تفاسیری که تنها به سوره یوسف اختصاص ندارند نیز چنین روابطی حاکم است.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه عرفانیات در ادب فارسی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Erfaniyat Dar Adab Farsi

Designed & Developed by : Yektaweb