اصولاً هر هنرمند بخشی از حافظه قومی مردم روزگار خود را منعکس میکند؛ این حافظه جمعی متشکّل از همه فراز و نشیبهای تاریخی، روحی و اعتقادی یک ملّت است و به تعبیری زنجیره ناکامیها، کامیابیها، عشقها، حسرتها آرزوها، دردها، و خلاصه، تمامی تکانههای روحی یک ملّت، در بستر تحوّلات تاریخی واجتماعی زمان میباشد مثلاً: فردوسی، مظهر حافظه قومی ایرانی در بُرهه تاریخی پیش از اسلام و حافظ، مظهر حافظه جمعی ایران در دوره اسلامی است. یعنی شعر این دو شخصیّت بزرگ، انبوهی از تجلیّات بیرونی و درونی روان ملّت ایران را در بطن خویش آینگی کرده است، پس این دو شاعر گرانقدر، از جامعیّت فرهنگی برخوردارند. حافظ غزل خیزابی و عارفانه مولانا را با غزل جویباری و عاشقانه سعدی، در هم آمیخته، چاشنی طنز را در آن ریخته و سرانجام غزل رندانه خویش را بر بلندای ادبیّات غنایی ایران و جهان خوش نشانده است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |