سیمرغ، پرنده اساطیری، از دیر باز حضوری پر رنگ در فرهنگ ایرانی داشتهاست؛ پیش از اسلام در اوستا و آثار پهلوی و بعد از اسلام ابتدا در حماسههای پهلوانی، سپس در حماسههای عرفانی. این عنصر قابل توجه، نظر بسیاری از عرفای صاحب ذوق را به خود جلب کرده و در ادب عرفانی شخصیّتی والا و ارجمند یافته است. در این میان ذهن تیزبین عارفترین شاعران ایران، مولانا جلالالدین، از سیمرغ برداشتهای عرفانی بسیار نموده است. سیمرغ در آثار مولانا گاه کنایه از انسان کامل و عارف واصل است و گاه کنایه از ذات احدیّت. شمس تبریزی، عشق، معنویت، دل و دعا که همه در نزد مولانا از معانی بالایی برخوردارند، به شیوههای دلنشین با سیمرغ و عنقا به نمود میآیند. نگارنده در این مقاله میکوشد جلوههای رنگارنگ سیمرغ را در آثار مولانا بکاود.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |