این مقاله به تطبیق کتاب شاهزادۀ کوچک اثر آنتوان دو سنت اگزوپری با عرفان اسلامی میپردازد.
شاید در نظر نخست سنخیتی بیناین کتاب و تصوف احساس نشود، ولی با ژزف نگری و تطبیق جزئیات آن، حقایق به دست آمده، شگفت آور است. این برداشتها به نظر نگارنده ریشه در توارد و فطرت حقجوی نویسنده دارد نه آشنایی او با مفاهیم تصوف. بسیاری از اصطلاحات عرفان اسلامی همچون علم لدنی، تسلیم ،رضا، قناعت، بصیرت، ریاضت، پیر، حیرت و بسیاری معانی عمیق دیگر در قالب داستانی به ظاهر کودکانه مجال بروز یافته است.
گفتار نویسنده از زبان کودکان، بیانگر پاکی دلایشان است، یا دیدار خلبان با شاهزاده، یادآور ملاقاتهای بیمقدمه صوفیه با یکدیگر است. ماندن خلبان در بیابان، نماد حیرت است، و کمک شاهزاده به او نماد فریاد رسی پیر و خضر، و کلام مبهم و رمز گونهاش سمبل سخنان رازآلود پیران صوفیه و البته رازداری ایشان است. دیدار شاهزاده با کسانی که هر کدام در اخترک کوچک خود ،خویشتن را محدود به خواستههایی دنیایی کردهاند، رمزی از دنیایی است که آدمیان خود را در آن محصور کردهاند و آرزوهای بیانتهایی در سر میپرورند. ملاقات شاهزاده با مار، و درخواست از او برای نیش زدنش نیز، نماد مرگ اختیاری است، بازگشت او به ستارهای که از آن آمده هم، نگاهی است به بازگشت انسان به مبدأ خویش و بسیاری معانی عمیق دیگر که به تدریج طی سلسله مقالاتی کاویده خواهد شد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |