نسبت چالش برانگیز عرفان و سیاست همواره در طول تاریخ اسلام مورد مناقشه میان متفکران بوده است. عدهای با تاکید بر فضیلت مدنی، تنها راه سعادت انسان را در حیات سیاسی جستجو می نمایند، در حالی که برخی نیز بر تکیه ستون سیاست بر عرفان پا فشاری دارند. اما به نظر می رسد کنش سیاسی اسماعیلیان نزاری و به ویژه اندیشه های حسن صباح به خوبی نمایانگر پیوند محکم عرفان نظری و سیاست عملی می باشد . حکومت حسن صباح بدون پیوند مفهوم نبوت و امامت با توحید قابل فهم نیست و از طرف دیگر جایگاه محوری امام در این نظریه سیاسی بر غیر قابل انفکاک بودن زعامت سیاسی از امامت شیعی تاکید می نماید.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |