، korospasandi@yahoo.com
چکیده: (3197 مشاهده)
یکی از راهکارهای روان شناسانه مولوی برای رسیدن به کمال و تعالی مطلوب خویش، فرایند فردیت است. مولوی در قالب فرایند فردیت میکوشد تا بین دو بٌعد شخصیت خویش؛ بٌعد هشیار و تجربه هستی بیرونی و بٌعد ناهشیار و تجربه هستی درونی، تعادل و توازنی هماهنگ برقرار کند تا از این طریق به انسانی کامل، خود ساخته و تعالی یافته تبدیل شود و معنایی تازه برای ادامه حیات بیابد. این مقاله به واکاوی و تبیین شخصیت مولوی بر مبنای فرایند فردیت یونگ میپردازد و نیز سیری است در جهتگیری ها و نگرشهای بدیع این عارف فردیت یافته ، درباره کیفیت مکانسیم فردیت و مراحل عبور از گذرگاه صعب خود آگاهی به ناخودآگاهی؛ و این که مولوی در فردیت یافتن، تحت تاثیر کنش یا گرایش واحدی قرار نمیگیرد؛ بلکه همه کنشها و گرایش ها با هم بیان می شوند تا اینکه در پرتو مکانیسم فردیت ، از مرز بهنجاری فرا می رود و سازش خودآگاهانهای با مرکز درونی خویش مییابد و به گنجینه استعداد، خلاقیت و شکوفایی درونی دست مییازد و از پی آن به کمال میرسد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1396/6/26 | پذیرش: 1396/10/9 | انتشار: 1396/10/9