عارف در جریان سیر و سلوک خود به اندیشهها، حقایق و تجربههایی دست مییابد که چگونگی بیان آن در قالب الفاظ، به دلیل ماهیت اینگونه معارف به سادگی امکانپذیر نیست؛ اما عرفا با به کارگیری همه ظرفیتهای زبان، دریافتهای عرفانی خود را در قالب محدود لفظ و کلام به یکدیگر انتقال دادهاند. احمد غزالی، عارف بزرگ قرن ششم هجری یکی از پیشروان تصوف اسلامی است که در آثار خود، اندیشهها و مواجید عرفانی را با تعابیر و تفاسیر بدیعی بیان میکند. در این پژوهش میکوشیم سوانح العشاق را از لحاظ زبانی، تحلیل و تبیین کنیم. حاصل بررسیها نشان میدهد، احمد غزالی در این اثر از همه ظرفیتهای زبان اشارت و عبارت برای تبیین آرا و عقاید و همچنین بیان تجارب عرفانی سود جسته است؛ اما واقعیت این است که لفظ و واژه در زبان متعارف به نحو وضعی و قراردادی، جسد معناست و ما معنا را در چارچوب آن لفظ، محبوس میکنیم و زبان اشارت، زبان شعر و نثر عرفانی، با همه کارکردهای تشبیهی، استعاری و قابلیتهای تأویلپذیری، نمیتواند به تنهایی قالب و حامل کاملی برای معانی متعالی به دست آمده از مکاشفات عرفانی باشد؛ بلکه فقط میتوان با استفاده از آن به معانی والای عرفانی اشارهای داشت. احمد غزالی از نخستین کسانی است که تحول باطنی و معنوی خواننده (و نه برداشت ذهنی خواننده) را جزئی از معنای اثر و مقدم بر آن به شمار آورده است. درحقیقت گستردگی و عظمت حقیقت عشق، به اندازهای است که حروف و قالب محدود کلمهها، توانایی توصیف و انعکاس مفاهیم وجودی آن را ندارد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |