سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، گروه پژوهشهای ایرانشناسی و اسلامشناسی. mah.shamshirgarha@yahoo.com
چکیده: (463 مشاهده)
در سنت تفسیرنگاری عرفانی سدههای میانه اسلامی، میتوان در تفاسیر عرفانی سوره یوسف(ع)، بر اساس نظریه ژراژ ژنت به ارتباطاتی گسترده از هر دو جهتِ همحضوری و بیشمتنی، میان قصه یوسف (جامع الستین للطائف البساتین) طوسی، انسالمریدین و روضهالمحبین بخاری، حدائقالحقایق فراهی، انیسالمریدین و شمسالمجالس و بحرالمحبه فی اسرارالموده پی برد. بررسی تطبیقی این تفاسیر با کاربست دیدگاه ژنت حاکی از آن است که هرچند مؤلفینِ متنهای بازنوشته، به دنبال خلق اثری جدید بودهاند، تحت تأثیر متنهای پیشین، از طریق حذف و گسترش مضمونی، سبکی و توأمان آنها، فرایند کاهشی یا افزایشی را در پیش گرفته یا گاه به جابجایی برخی روایتها اقدام کردهاند. حتی گاه شدت رابطه تراگونگی موجب شده به برخی از آنها در برابر دیگری، نسبتِ ترجمه داده شود. همچنین در بررسی سیر شکلگیری این آثار میتوان تفاوتشان را با توجه به انواع روابط بینامتنی تفسیر کرد. چنان که مؤلف بحر از طریق فرایندهای کاهش، اثری با کمترین حجم و فراهی از طریق افزایش، حدائقالحقایق را به نحو انبوه و گسترده ترتیب داده است. اما جز تراگونگی، وجود رابطه همگونی نیز در برخی از این تفاسیر، در ترجمههای بحرالمحبه قابل ذکر است که در آنها هدفمندانه، برقراری نوع تقلیدی روابط مدّ نظر بوده است. در بررسی تطبیقی این متون به روش تحلیل محتوا معلوم شد که در آثار پیشینی و پسینی مذکور و حتی تفاسیری که تنها به سوره یوسف اختصاص ندارند نیز چنین روابطی حاکم است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1401/12/1 | پذیرش: 1402/3/17 | انتشار: 1400/8/10