چکیده: (208 مشاهده)
انسان کامل از جمله اصطلاحاتی است که در طول تاریخ تطور عرفان اسلامی همواره مورد توجه عارفان قرار گرفته است. از این رو بسیاری از آنها به ویژگیهای کمال در انسان پرداختهاند. مولانا جلالالدین بلخی، عارف قرن هفتم هجری در مثنوی معنوی به نشانههای جامعیت و کمال انسان و حال و مقام کاملان پرداخته است. همچنین عزالدین کاشانی عارف قرن هشتم هجری نیز در مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ضمن پرداختن به آموزههای عرفانی به صفات کاملان نیز اشارات بسیاری داشته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی عمدهترین ویژگیهای سیمای انسان کامل در مثنوی و مصباح الهدایه است که با سه رویکرد نسبت انسان کامل با خداوند، جایگاه انسان در عالم هستی، و مبحث رسالت و ولایت به شیوۀ توصیفی- تطبیقی مورد بررسی قرار میگیرد. از نتایج تحقیق حاضر این که هر دو عارف، کشف معرفت به ذات حق تعالی را ناممکن می دانند، آنها دل صافی انسان کامل را مهبط تجلی ذات حق تعالی می دانند. کاشانی همچون مولوی بر این باور است که حق تعالی اسرار و اسماء را به انسان بخشید و آدم را جامع صفات جمال و جلال گردانید. دو عارف، فنا را نیستی و گذار از پایبند حدثان می دانند که نهایت سیر الی الله و نائل گشتن به بقا است. از منظر مولوی و کاشانی انسان کامل، علّت غایی آفرینش هستی است که واسۀ فیض حق تعالی به عالم خلق و خلیفه الله است. از این رو اکمل موجودات، صفوت حق تعالی در عالم هستی و دارای ویژگیهای الوهیت در خلیفه اللهی است.
شمارهی مقاله: 3
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1403/8/3 | پذیرش: 1400/10/1 | انتشار: 1400/10/1