یکی از شاعران و عارفان ایرانی که در فرهنگ و عرفان اسلامی- ایرانی نقشی پررنگ دارد؛ بیتردید جلال الدین محمد بلخی است. او به دلیل تأمل عمیق در جهان پیرامون خود و درک معرفت صحیح از باطن آدمی، در ابعاد مختلف شناخت شناسی همچون خداشناسی، خودشناسی و کیهانشناسی غورکرده و اشراف داشته است. او با تأکید بر عرفان و سعادت حقیقی و تکامل روحی انسانی از سویی و شناخت جایگاه انسان در هستی از سوی دیگر بر روابط چهارگانه ارتباط انسان با خدا، خود، دیگر انسانها و طبیعت تأکید دارد. بررسی این روابط در مثنوی به گونهای طراحی شده است که باورمندی به خدا (متشخص و نامتشخص) در نوع ارتباط انسان با خود، دیگر انسانها و طبیعت تاثیر گذاشته است. با این رویکرد، این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با واکاوی مثنوی، به بررسی ارتباط انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت از منظر مولوی میپردازد. نتیجه پژوهش نشان میدهد که مولوی با درک تصور خداوند به عنوان موجودی متشخصِ انسانوار و در مواردی نا انسانوار در نحوه ارتباط انسان با خود، دیگران و طبیعت اندیشههای نابی دارد که این مقاله به تحلیل و نقد هر کدام از این ارتباطات پرداخته است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |