از نظر مولوی عشق محرّکِ اصلی، در سیرِ استکمالیِ جهان هستی است، و این سیر شاید با حرکت جوهری در «حکمت متعالیه» بیارتباط نباشد. هر چند تفاوتی نیز دیده میشود و آن اینکه مولانا حرکت استعلایی را در کل جهان هستی جاری و ساری میداند؛ ولی حرکت جوهری مربوط به جواهر است. بر اساس این پژوهش، توصیفها و تمثیلهایی که در مثنوی برای مرگ به کار میرود به سه نوع قابل تقسیم است: حسی، که در این نوع تمثیلها به امور محسوس و ملموس میپردازد. طبیعی، برخاسته از دامان طبیعت میباشد و بیانگر پیوند عمیق مولوی با طبیعت. و سرانجام، توصیفاتِ خیزان که همچون ذهنِ سیّال مولانا پرتحرک است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |